گفت و گویی با آقای بهاءالدین ساغلام درباره ترجمه قرآن به زبان ترکی استانبولی

پدیدآوربهاءالدین ساغلام

تاریخ انتشار1388/12/26

منبع مقاله

share 996 بازدید
گفت و گویی با آقای بهاءالدین ساغلام درباره ترجمه قرآن به زبان ترکی استانبولی

اشاره

قرآن كريم تاكنون بارها به زبان تركى استانبولى ترجمه شده است. اين ترجمه‏ها هر كدام ويژگى‏هايى دارند كه آنها را از يكديگر متمايز ساخته است. از جمله ترجمه‏هايى كه در دو دهه اخير انجام شده، ترجمه بهاءالدين ساغلام است. وى در سال 1960 در «سيرت» تركيه تولد يافته و پس از طى مدارج علمى كتاب‏هايى در موضوعات گوناگون تأليف كرده است. ترجمه وى از قرآن كريم نيز يكى از آثار او به شمار مى‏رود. گفت و گوى زير، مطالبى را درباره اين ترجمه و ترجمه‏هاى ديگرى كه به زبان تركى استانبولى انجام شده است در اختيار خوانندگان محترم قرار مى‏دهد. متن اين گفت‏وگو توسط آقاى امداد توران به فارسى ترجمه شده است.
ترجمان وحى

1. لطفا براى اين كه خوانندگان با شما بيشتر آشنا شوند، مختصرى درباره زندگى و تحصيلات خود توضيح دهيد.
من بهاءالدين ساغلام در سال 1960 در «سيرت» تولد يافتم. ابتدا وارد مكتب شدم و سپس طى دو دوره جداگانه، مجموعا به مدت هفت سال تحصيلات كلاسيك مدارس عثمانى را به پايان رساندم. علم احكام و شريعت را در سوريه آموختم. با اين كه تلاش كمى كردم، امّا با رتبه ممتاز فارغ التحصيل شدم. پس از آن، مدت هشت سال در استانبول، با طلاب سروكار داشتم و به سؤال‏هاى مختلف دينى آنان پاسخ مى‏دادم. سه ـ چهار بار رساله نور [نوشته سعيد نورْسى] را خواندم. در اين هنگام زبان عربى خود را كامل‏تر كردم. حدود 25 سال است كه درباره فلسفه، دين، علم و به ويژه تفسير مشغول مطالعه و تحقيق هستم. تقريبا ده كتاب تأليف كرده‏ام. در يكى از اين كتاب‏ها كه مشتمل بر [تفسير] 9 سوره و 10 پى‏نوشت است، جهانشمول بودن قرآن مطرح گرديده و نزديك به سه هزار نكته مربوط به معانى و بيان، در آن بازگو شده است؛ مثلاً در ذيل آيه 286 سوره بقره، قريب 200 نكته بلاغى مطرح كرده‏ام. غير از اين كتاب، تفسير مختصرى نيز مشتمل بر سوره‏هاى ياسين، اخلاص، ناس و آية الكرسى نگاشته‏ام. ردّيه جالب توجهى بر عليه ملحدى به نام توران دورسون نوشته‏ام. رديه‏اى بر «19 معجزه اديب بوكسل» تحرير كرده‏ام. البته به جاى ردّيه بهتر است بگوييم اصلاحيه. مآلى (ترجمه‏اى) بر قرآن تدوين كرده‏ام. هم چنين كتابى نوشته‏ام مشتمل بر مآل آيات و روايات و تعابير موجود در رساله نور. چند كتاب نيز ترجمه كرده‏ام كه يكى از آنها از آثار سيوطى است.
2. انگيزه شما از تدوين مآل (ترجمه) قرآن كريم چه بود؟
در سال‏هاى 1980 به بعد، در استانبول دوستى به نام اسماعيل آجاركان داشتم. زبان عربى او ضعيف بود، ولى مايل بود با استفاده از نقاط قوت همه ترجمه‏ها، ترجمه‏اى جديد از قرآن تدوين كند. من كه به او كمك مى‏كردم، به اين وسيله با ترجمه‏ها انس گرفتم، ولى سرانجام به اين نتيجه رسيدم كه نمى‏توان با گردآورى ترجمه‏هاى مختلف، ترجمه‏اى از قرآن به دست داد. به او گفتم: اين كار را به من واگذار كن، من به خواست خدا ترجمه‏اى جدّى عرضه خواهم كرد. درواقع ما در تركيه با تورم شديد ترجمه قرآن رو به رو هستيم. حدود 60 ترجمه قرآن نوشته و منتشر شده است؛ امّا ترجمه‏اى كه به جنبه‏هاى ادبى و بلاغى و ابعاد معنوى قرآن پرداخته باشد نوشته نشده است. به اين دليل و دلايل مختلف ديگر من به اين ترجمه اقدام كردم. البته منظورم اين نيست كه ترجمه من معانى گسترده قرآن را منعكس مى‏كند. ترجمه‏ها اساسا مرصاد [بزنگاه] هستند و آينه يك تفكر به شمار مى‏روند. اما اين گونه نبوده است كه من تنها براى اين كه قرآن ترجمه گردد و اجمالاً معلوم شود كه چگونه كتابى است، دست به ترجمه تحت اللفظى قرآن زده باشم. اصولاً از هيچ كتابى ترجمه تحت اللفظى [موفق] انجام نشده است تا قرآن يا كتاب‏هاى آسمانى ديگر دوّمين آن باشد. در ترجمه قرآن بايد مترجم خود را مخاطب قرآن تلقى كند و هر معنايى به او القا مى‏شود، آن را با زبان روز، به بهترين وجه بيان كند. مآل (ترجمه) واقعى همين است. اين را نمى‏توان ترجمه ناميد، زيرا ترجمه قرآن ممكن نيست.
3. در ترجمه قرآن چه نكاتى را در نظر داشتيد و از كدام ترجمه‏ها و منابع بهره گرفتيد؟
قرآن دريايى است مشتمل بر لايه‏هاى معنايىِ بى‏پايان كه اشارات، رموز، معانى ظاهرى و باطنى فراوانى در آن به چشم مى‏خورد و حقيقتا نمى‏توان اين همه را در يك ترجمه گنجانيد؛ امّا مى‏توان با شيوه‏اى قابل فهم بر همه آنها پرتو افكند و خلاصه‏اى مجمل به دست داد، كه ما اين را «مآل» مى‏ناميم. قرآن را نمى‏توان ترجمه كرد، چون كلام بشر نيست. مثلاً تجزيه و تحليل يك قطعه سنگ آسان است، امّا تجزيه و تحليل يك سلول خيلى دشوار است و شايد نيازمند تأليف يك دايرة المعارف يك ميليون صفحه‏اى باشد. قرآن نيز مانند سلول زنده است. كدهاى ژنتيكى آن در اثر تغييرات افزايش و كاهش مى‏يابد و نمى‏توان آن را در قالب يكى دو فرمول تبيين كرد، امّا مى‏توان چهارچوبى براى آن ترسيم نمود. اين چهارچوب را «مآل» مى‏ناميم. متأسفانه در تركيه افراد زيادى هستند كه «مآل» را مى‏خوانند امّا در عين حال بى‏دين‏اند. سبب آن اين است كه «مآل»ها كه به نام ترجمه عرضه مى‏شوند، صرفا تكيه بر الفاظ دارند و آينه [بازتابنده معانى] قرآن نيستند.
4. آيا مقصود شما از «مآل» معناى تأويلى قرآن كريم است؟
اساسا «تأويل» و «مآل» هم ريشه‏اند. مآل نوعى جهت دادن به معنى است. در مآل قرآن بايد نشان داد كه كلمات در ازاى كدام واقعيت قرار دارند. من نمى‏توانم ادعا كنم كه در مآل خود به‏طور كامل از عهده اين كار برآمده‏ام، امّا مآل من سليس و روان است و به انسان آرامش مى‏بخشد و در رساندن معنى ــ حتى اگر يك لايه معنايى وجود داشته باشد ــ در ميان ديگر مآل‏ها ممتاز است. در حقيقت فهم قرآن وابسته به [فهم] نظم و معانى آن است؛ يعنى تا تناسب جملات و آيات با يكديگر فهميده نشود، مقصود واقعى قرآن فهميده نخواهد شد. توجه به سياق آيات، حتى آياتى كه در ظاهر با هم ارتباطى ندارند، مراد آيه را به خوبى روشن مى‏كند؛ درست مانند اعداد رياضى كه وقتى كنار هم قرار مى‏گيرند ارزش آنها بيشتر مى‏شود. مثلاً عدد 222 را يك كودك 2 و 2 و 2 مى‏خواند، در حالى كه ما آن را 222 مى‏خوانيم. وقتى قرآن را مانند يك كل در نظر بگيريم، بطون معنى بسيار افزايش مى‏يابد. به نظر من بدترين بى‏احترامى به قرآن اين است كه آن را مانند كلام بشر بدانيم و به ترجمه آن اقدام كنيم. من وقتى به تدوين مآل خود مشغول بودم، همواره اين سؤال برايم مطرح بود كه آيا اين مآل حتى در يك معنى يا در يك بطن نشانگر اعجاز هست يا نه؟ معيار و مقياس من اين بود. جايى كه مآل من نشانگر اعجاز بود براى من بهجت آور بود و احساسى معنوى در روح من ايجاد مى‏كرد و مى‏فهميدم كه به هدف رسيده‏ام؛ اما اگر اين طور نبود، دست از كار مى‏كشيدم و چيزى نمى‏نوشتم. نكته ديگر اين كه وقتى به كار مآل اشتغال داشتم، به علت اين كه با زبان عربى خوب آشنا بودم، و قبلاً هم حدود ده سال روى قرآن كار كرده بودم، از مآل‏ها و تفاسير ديگر بهره نگرفتم، زيرا اين كار باعث تشويش ذهن مى‏شد. البته من به عنوان يك مخاطب، با اين كه عربى مى‏دانم، در موارد پيچيده و براى تحليل محتوايى به تفاسير و [فرهنگ] لغت مراجعه مى‏كنم. اين يك مسئله ديگر است، ولى پيش از اين مرحله بايد ببينم قرآن به من به عنوان يك مخاطب چه مى‏گويد. من آنچه را كه فهميده‏ام نوشته‏ام؛ بعد آن را با مآل‏ها و تفاسير ديگر مقايسه كرده‏ام تا ببينم چقدر مصيب بوده‏ام و چقدر خطا كرده‏ام.
5. آيا منبع شما هنگام نوشتن مآل، متن قرآن بود يا يكى از ترجمه‏هاى آن؟
من در فعاليت‏هاى قرآنى‏ام مآل (مفهوم) قرآن را اساس كار قرار دادم. به هيچ مآل يا تفسيرى مراجعه نكردم، چون اگر از اين منابع معنايى به من القا مى‏شد، باعث تشويش ذهن و آشفتگى و گسستگى آن مى‏شد و كار يكنواخت نمى‏شد. من پس از تدوين به مقابله پرداختم. بنابراين مى‏توانم بگويم كه مآل من از اين جهت شايد اوّلين مآلى باشد كه براساس متن اصلى انجام شده است.
6. آيا اين مآل را به تنهايى تدوين كرديد؟
بلى، مآل را به تنهايى تدوين كردم، ولى چند نفر از دوستان كه با اين گونه مآل‏ها سر و كار داشتند، مآل مرا خواندند و پسنديدند. يكى دو خطاى جزئى داشتم كه تذكر دادند. بعد حروفچينى و چاپ شد. در نتيجه، به يك لحاظ محصول كار جمعى است و به يك لحاظ كار شخص من است.
7. به نظر شما مآلى كه عموم مردم بتوانند از آن استفاده كنند چه خصوصياتى بايد داشته باشد؟
همان طور كه گفتم، اساسا براى نوشتن مآلى كه عموم مردم بتوانند از آن استفاده كنند نبايد كار انفرادى انجام داد. امّا چون اين امر در تركيه امكان‏پذير نيست، هر كسى مانند يك نظام ليبرال چيزى مى‏نويسد. علما بايد بر هر دو زبان عربى و تركى مسلط باشند و علاوه بر اين، اعجاز قرآن را نيز مورد توجه قرار دهند. به تعبير بديع‏الزمان، قرآن مُهرى دارد و مُهر قرآن اعجاز آن است. اگر مآلى كه نوشته مى‏شود اعجاز قرآن را منعكس كند خوب است وگرنه معلوم مى‏شود مآل نيست. ما هنوز در تركيه نيازمند اين هستيم كه يك مآل سليس، روان و قابل فهم داشته باشيم كه بتواند اعجاز معنوى قرآن را منعكس كند. گرچه اقداماتى انجام شده، امّا نتيجه‏بخش نبوده است. به عنوان مثال، اخيرا سُعاد يلديريم مآلى به همين منظور تهيه كرده است؛1[1] با اين كه با نيت خوبى تهيه شده امّا متأسفانه مآل مطلوبى نيست. او مطالبى را از تفسير اقتباس نموده و به نام مآل ارائه كرده است. بخشى از اسباب نزول را نيز كه با آيات ربطى ندارد، بدون اين كه تحقيقى درباره آنها انجام دهد، [در مآل] گنجانيده است. گاه از نظم و گاه از نثر استفاده كرده است. شيوه بيانى استانداردى ندارد و نقاط ضعف فراوانى در آن به چشم مى‏خورد.
8. مهم‏ترين مشكلات در تدوين مآل قرآن چيست؟
به نظر من، مهم‏ترين مشكلات در تدوين مآل يكى اين است كه رعايت جنبه‏هاى لفظى و معنوى قرآن صد در صد در مآل امكان‏پذير نيست. گاه نويسنده مى‏خواهد تعبير از جهت لفظى دقيق باشد، معنى از دست مى‏رود، و گاه مى‏خواهد معنى را بشكافد، از مآل بودن خارج مى‏شود و شكل تفسير به خود مى‏گيرد. اين يك نكته ظريف و حساس است. مشكل ديگر اين است كه هيچ كس در تدوين مآل نمى‏تواند مدعى شود كه تمام بطون قرآن را فهميده است. اگر با عدم درك بطون چيزى بنويسد مآل ننوشته است. اصولاً چيزى را كه انسان نفهميده است نمى‏تواند در قالب نوشته تفهيم كند.
9. تاكنون چند مآل به زبان تركى تدوين شده و به نظر شما، نويسندگان آنها تا چه حدّ در علوم اسلامى تخصص داشته‏اند؟
مآل‏هايى كه تا كنون در تركيه تدوين شده نزديك به 60 مآل است. تعداد دقيق آنها را نمى‏دانم. برخى از آنها را اساتيد صاحب كرسى تفسير [در دانشگاه‏ها] و ديگر اساتيد برجسته و برخى را هم افراد عادى تدوين كرده‏اند. برخى هم از مآل‏هاى مختلف اقتباس نموده‏اند. در مجموع، اقداماتى كه در تركيه انجام مى‏گيرد با موفقيت همراه نيست. من اين را به صراحت مى‏گويم كه تركيه در اين مورد وضع مطلوبى ندارد. به عنوان مثال، مرحوم المالى در دهه 1930 با توجه به شرايط سخت آن زمان تفسير خوبى نوشته، امّا كافى نيست، يعنى شايد فقط يك دهم قرآن را منعكس كند. من وقتى تفسير او را مطالعه مى‏كنم، شايد يك هزارم نكات اعجازآميزى را كه به دنبال آن هستم در آن نمى‏يابم. با اين همه تفسير خوبى است و منبعى است كه از آن استفاده مى‏شود. بديع الزمان طرح خوبى درباره تفسير داشت كه اگر جنگ ازمير رخ نمى‏داد، اين طرح را به انجام مى‏رسانيد. او مى‏خواست كميته‏هايى متشكل از متخصصان هر رشته تشكيل دهد و نكات جالب تفاسير قديمى را گردآورى كند و تفسير جديدى تدوين نمايد، امّا جنگ ازمير اتفاق افتاد و بعد هم شرايط سخت جمهوريت در تركيه پيش آمد و او موفق به تدوين آن تفسير نشد. به هر حال، من مى‏گويم چه در مآل و چه در تفسير، هر بيانى كه اعجاز قرآن را منعكس نكند ربطى به قرآن ندارد. اعجاز لازمه قرآن و جزء لاينفك آن است.
10. آيا در تركيه منابع كافى براى تدوين يك مآل وجود دارد؟
در تركيه منابع كافى براى تدوين مآل قرآن وجود دارد. افراد زيادى هستند كه كتابخانه‏هاى غنى دارند. كتابخانه‏هاى قديمى هم هست. به نظر من در تركيه مشكل منبع وجود ندارد، امّا مشكل فكرى هست. شايد منابع بيش از مقدار لازم باشد، امّا به اندازه كافى تأمّل نمى‏شود. قرآن دائما ما را به تفكر وا مى‏دارد. ما نبايد به عنوان يك شغل و با عجله مآلى را تهيه كنيم و سرمايه‏اى به جيب بزنيم؛ بايد بيش از اينها در قرآن تأمل كرد. شما تفسير سيد قطب را ببينيد؛ يك تفسير جهت‏دار است و به طرز جالبى به جوانان جهت مى‏دهد. به نظر من جهان اسلام اعم از ايران، مصر و تركيه بايد نكات مثبت تمام تفاسير را گردآورى كنند.
11. اگر براى تدوين مآل كامل قرآن به زبان تركى توصيه‏اى داريد بفرماييد
توصيه من اين است كه با اساس قرار دادن اعجاز قرآن و با توجه به تفاسير قديمى و محسّنات آنها، مآل و تفسير جامعى نوشته شود كه با فهم معاصر سازگار باشد. مآل كافى نيست، بايد تفسير هم مورد توجه قرار گيرد.

پی نوشت ها:

[1]. براى معرفى كوتاهى از اين اثر به زبان فارسى، نگاه كنيد به «اخبار ترجمه» در ترجمان وحى، سال پنجم، ش1، شماره پياپى 9، شهريور 1380، ص 159 ـ 161.
 

مقالات مشابه

معرفي ترجمه اي جديد از قرآن كريم به تركي آذري

نام نویسندهرسول اسماعیل‌زاده

نگاهي به ترجمه هاي آذربايجاني قرآن كريم

نام نویسندهرسول اسماعیل‌زاده

نقد و بررسي ترجمه هاي آذري قرآن كريم

نام نویسندهرسول اسماعیل‌زاده